480

“Parthiban” یک صاحب کافه با رفتار ملایم در کشمیر است که از یک گروه از خلافکاران قاتل دفاع می‌کند و توجه یک کارتل مواد مخدر را به خود جلب می‌کند که ادعا می‌کند “Parthiban” یکی از اعضای آن بوده است.

Archana، یک پلیس یکپارچه پس از شش ماه تعلیق به خدمت باز می‌گردد تا یک پرونده با اهمیت بالا را حل کند.

یک روان‌پزشک به یکی از بیماران جوانش علاقه‌مند می‌شود، که بعدها متوجه می‌شود با یک نفرین باستانی در ارتباط است.

داستان فردی را روایت می کند که هم مشاور خانواده است و هم دفتر ازدواج و طلاق دارد. مشکلات او از جایی آغاز می شود که برادر وی در خارج مجری شبکه های ماهواره ای می شود. به توصیه یکی از دوستانش برای اینکه از این جو کمی دور باشد به یک مسافرت می رود و در این مسافرت با خانم جوانی آشنا می شود و ...

که تنها وارث تاج و تخت مالک است، به دنبال انتقام از قاتل خود است؛ در عین حال، عدم حضور صاحب مال بهانه‌ای برای ورود تولوی، تنها حامی قدرتمند، برای رفع مشکلات می‌شود… اما این همه حقیقت نیست.

آدم‌های كوچيک رد پاشون هم كوچيكه، براي همين راحت‌تر پاک ميشن...

عروسک خیمه شب بازی، یک قاتل محکوم به اعدام، همیشه بی گناه خود را حفظ می کرد و این که وقتی قربانیانش را سلاخی می کرد، نیروی شیطانی بدن او را کنترل می کرد. اکنون میکال، دختر قاتل، شروع به شک می کند که ممکن است ...

ویرا یک تفنگ را از یک فروشگاه تفنگ معتبر دزدید، در حالی که نمی‌دانست آرجان، وارث فروشگاه، او را پیگیری می‌کند. ویرا به آرجان تیراندازی را یاد می‌دهد و هزینه تفنگ را پرداخت می‌کند، اما آرجان عاشق ویرا می‌شود. ویرا آرجان را به چالش می‌کشاند که باعث پیچیدگی در رابطه آن‌ها می‌شود.

یک نوجوان با پدرش در حومه شهر زندگی می‌کند و با استفاده از توانایی تولید واقعیت‌های بصری برای قربانیان بی‌گمان، کلاهبرداری‌های کوچکی را انجام می‌دهد. مشکلات پیش می‌آید زمانی که توانایی‌های او در جمع عمومی خارج از کنترل قرار می‌گیرند.

در یک روستای دورافتاده، دو برادر مردی را که با شیطان آلوده شده بود، در حالی که در حال تولید شر بود، پیدا می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند از مرد خلاص شوند، اما فقط در پخش آشوب موفق می‌شوند.