خلاصه داستان : پس از سه سال مخفی شدن در یک محله دورافتاده، خبر به ماریان می رسد که پادشاه ریچارد شیردل مرده است. معشوقه او رابین هود در حال بازگشت از جنگ است. او با خروج از پناهگاه خود به ملاقات او می شتابد اما آنها متوجه می شوند که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. ویلیام دی وندنال، کلانتر رسوا شده ناتینگهام، از تبعید بازگشته و برای انتقام بیرون آمده است. ماریان و رابین در کمین برای جان خود می جنگند و فرار می کنند، اما رابین به شدت مجروح می شود. ماریان در اعماق جنگل و مایلها دور از کمک و تحت تعقیب مزدوران بیرحم، باید از تمام مهارتهایی که در اختیار دارد استفاده کند تا رابین را زنده نگه دارد.