درام

سریال داریوش داستان مردی به نام داریوش را روایت می‌ کند که پانزده سال پیش به دلیل اشتباهی مجبور به فرار به ترکیه می‌ شود. پس از بازگشت به ایران، او با چالش‌ های جدیدی روبرو می‌ شود، از جمله تلاش برای بازگرداندن طلا هایی که سال‌ ها پیش پنهان کرده بود. در این میان، داریوش با مشکلاتی از گذشته و حال دست و پنجه نرم می‌کند، و تلاش می‌ کند تا زندگی خود را دوباره بسازد. سریال به عمق شخصیت داریوش و تحولات او در مواجهه با این مشکلات می‌ پردازد.

۳ سال می‌گذرد! مدتی بود که ممدچاخان ازدواج کرد. جمشید، رضا خرسند، رضا سوسن، زری، پری، علم‌ تاج و سرهنگ، همگی به شکرآباد آمده بودند تا شام عروسی ممد را باهم بخورند. امّا نه به همین راحتی! اتفاق غیرمنتظره‌ای رُخ داد که همه گرسنگیشان را از یاد بردند ...

۳ سال می‌گذرد! مدتی بود که ممدچاخان ازدواج کرد. جمشید، رضا خرسند، رضا سوسن، زری، پری، علم‌ تاج و سرهنگ، همگی به شکرآباد آمده بودند تا شام عروسی ممد را باهم بخورند. امّا نه به همین راحتی! اتفاق غیرمنتظره‌ای رُخ داد که همه گرسنگیشان را از یاد بردند ...

۳ سال می‌گذرد! مدتی بود که ممدچاخان ازدواج کرد. جمشید، رضا خرسند، رضا سوسن، زری، پری، علم‌ تاج و سرهنگ، همگی به شکرآباد آمده بودند تا شام عروسی ممد را باهم بخورند. امّا نه به همین راحتی! اتفاق غیرمنتظره‌ای رُخ داد که همه گرسنگیشان را از یاد بردند ...

بعد از اخراج سرشناس، بازگشت حرفه‌ای جنا در زمینه مد به مشکل بر می‌خورد زمانی که عاشق همکار جذاب و جوان خود می‌شود - کسی که پسر رئیس خودش است. همانطور که جنبش‌ها شعله ور می‌شوند، جنا باید تصمیم بگیرد که آیا او برای یک عشق مخفی همه چیز را به خطر بیاندازد یا نه.

وقتی یک گونه بیگانه اشغالگر با حکومت بیروکراتیک و فناوری پیشرفته خود بیشتر زمین را فقیر و بیکار می کند، دو نوجوان یک طرح پرخطر برای تضمین آینده خانواده ها یشان می کشند.

یک دیپلمات جوان مسئولیت حمل پول فدیه را برای نجات یک دیپلمات ربوده شده در لبنان به عهده دارد و یک راننده تاکسی محلی به طور تصادفی در این ماموریت دخالت می‌کند.

یک نوجوان هندی-آمریکایی که با هویت فرهنگی خود مبارزه می‌کند، با بهترین دوست سابق خود دچار مشکل شده و در این فرآیند، به طور ناخود آگاه یک موجود شیطانی را آزاد می‌کند که با تغذیه از تنهایی او قدرت خود را افزایش می‌دهد.

در یک آینده دیستوپیایی، گاناپات، یک نگهبان بی رحم و ماهر، برای تفکیک یک امپراتوری جنایتکار قدرتمند که شهر را در ترس فرو می برد، به مأموریتی می پردازد. گاناپات به نماد امید برای مظلومان تبدیل می شود که به سمتی تاریک می کشاند.