سریال ایرانی

آدم‌های كوچيک رد پاشون هم كوچيكه، براي همين راحت‌تر پاک ميشن...

پدر گواردیولا داستان یک خانواده را روایت می‌کند که رابطه آن‌ها به دلیل یک حادثه تغییر کرده و سرنوشت مسیر متفاوتی را برای او تعیین می‌کند.

این داستان درباره‌ی درام، عشق و جرم میان اقوامی است که از طریق یک شرکت بزرگ هلدینگ به هم متصل هستند.

در یکی از مناطق جنوبی تهران قدیم، حیدر، یک رازگوار، عاشق یک شاهزاده قاجار می‌شود و به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. او پیشنهاد او را می‌پذیرد با شرط اجرای نمایش احسانی امام حسین (ع) برای ده شب در عاشورا. این هنگامی است که پادشاه ایران، رضاخان، هر نمایش دینی و سنتی را ممنوع کرده است، اما حیدر و دوستانش تصمیم دارند با وجود تمام خطرات و مشکلات آن را اجرا کنند.

داستان سریال حول محور شخصی به نام بهداد میمیرد. وقتی که همه چیز برای او و اطرافیانش تمام شده به نظر می رسد، اما مدتی بعد در خیابان ها به دنبال خون می گردد. خونی برای عقرب...

در داستان این سریال آمده است که دوم شهریور ۱۳۲۰ گیلان داشت زندگی‌اش را می‌کرد تا رادیو بی‌بی‌سی برنامه قصه‌اش را قطع کرد و گفت: چو فردا برآید بلند آفتاب.

داستان سریال خسوف پس از آنکه آتیه در خطر اخراج از دانشگاه قرار می‌گیرد، دوستانش وارد عمل شده و می‌خواهند مانع از این اتفاق شوند و...

پول زیادی در میان است. برای از بین بردن موانع و رسیدن به این ثروت، نقشه بی‌نقصی لازم است. نقشه‌ای ناب و پیچیده که اجرای آن، نیاز به یک آدمکش حرفه‌ای دارد. احتمالا او باهوش‌ترین و بی‌رحم‌ترین است و ...

عماد استاد دانشگاهی خوشنام و یک چهره تلویزیونی مورد توجه است. او ناگهان توسط پلیس با اتهام‌هایی جدی مواجه می‌شود که خود و خانواده اش را در موقعیت پیچیده‌ای قرار می‌دهد.

جزيره جايي نيست، بهانه‌اي است براي درگيري ميان افرادي كه سرنوشت خود را در آن مي‌جويند و زمينه‌اي است براي تلاش كساني كه تصميم دارند سهم بيشتري در زندگي داشته باشند. آنها برای رسیدن به جزیره دست به هر کاری می زنند.