ایرلند

داستان به دنبال فلورا، یک مادر تنها، می‌باشد که در جنگ با پسرش، مکس، قرار دارد. در تلاش برای پیدا کردن یک سرگرمی برای مکس، او یک گیتار را از داخل یک زباله‌خانه نجات می‌دهد و متوجه می‌شود که آن چیزی که برای یک نفر زباله به حساب می‌آید، می‌تواند نجات و خیریه برای یک خانواده باشد.

وال باربر، یک کارآگاه خصوصی، توسط یک بیوه ثروتمند استخدام می‌شود تا نوه دختر گمشده‌اش را پیدا کند.

این سریال یک افسانه پیچیده از انسان‌های پراکنده در سیارات مختلف در سراسر کهکشان است، که همگی زیر حکومت امپراتوری کهکشانی زندگی می‌کنند.

در دهه 1890 در لندن، یک قاتل سریالی به محکومیت اعدام توسط صندلی الکتریکی محکوم می‌شود، اما در ساعات آخری زندگی‌اش، نفرینی بر زندان که در آن به سزای اعمال خود می‌رسد و همچنین تمامی افراد حاضر در آن می‌گذارد.