آمریکا

پس از خودکشی ادعایی برادر کشیش، گریس به صومعه دورافتاده اسکاتلندی سفر می‌کند که در آنجا جان خود را از دست داد. او با بی اعتمادی به گزارش کلیسا، قتل، توهین به مقدسات و حقیقتی نگران کننده را در مورد خودش کشف می کند.

یک کارآگاه در آستانه بازنشستگی با یک استاد مطالعات آفریقایی برای ردیابی یک قاتل زنجیره ای که در حال انجام عمل جادوی سیاه باستانی موتی است، همکاری می کند.

گروهی عجیب متشکل از پلیس ها، مجرمان، توریست ها و نوجوانان در جنگلی در جورجیا گرد هم می آیند، جایی که یک خرس سیاه بزرگ پس از خوردن ناخواسته کوکائین به یک جنایت قاتل می پردازد.

آدونیس هم در زندگی حرفه ای و هم در زندگی خانوادگی خود پیشرفت می کند، اما وقتی یک دوست دوران کودکی و اعجوبه بوکس سابق دوباره ظاهر می شود، رویارویی چیزی بیش از یک مبارزه است.

لورتا مک لافلین گزارشگری بود که اولین بار قتل ها را به هم مرتبط کرد و داستان آدمکش بوستون را افشا کرد. او و ژان کول تبعیض جنسیتی اوایل دهه 1960 را به چالش کشیدند تا از بدنام ترین قاتل سریالی شهر گزارش دهند.

پسر نوجوانی فرار می کند تا راه پدرش را دنبال کند، بیل برودی، تعقیب کننده افسانه ای طوفان.

این فیلم وقایعی را که منجر به قتل عام بزرگ‌سالان یک شهر کوچک در نبراسکا توسط فرزندانشان می‌شود، پس از اینکه بی‌مسئولیتی بزرگسالان محصول و آینده کودکان را خراب می‌کند، توصیف می‌کند.

این فیلم ادامه داستان بیلی باتسون نوجوانی است که با خواندن کلمه جادویی "SHAZAM!" تبدیل به شخصیت بزرگ سوپر قهرمان خود، Shazam می شود.

سم، از امیلی، یک زن تقریباً نابینا، که از شر سابق قاتل خود در جنگل فرار می کند، تماسی دریافت می کند. او باید از مصیبت جان سالم به در ببرد و سم با استفاده از تماس ویدیویی چشمانش باشد.

در قسمت بعدی، بازماندگان قتل‌های Ghostface وودزبورو را پشت سر می‌گذارند و فصل جدیدی را در شهر نیویورک آغاز می‌کنند.