خانوادگی

وقتی یک ماشین جوان برای نجات پدرش که به جزیره کلانکر فرستاده شده تا دوباره به عنوان فلز آشغال تبدیل شود، به اهمیت خانواده پی می برد.

داستانی که در تابستان 1998 اتفاق می‌افتد، داستانی درباره احساسات متناقض نسبت به اعضای خانواده از نگاه یک نوجوان دوازده ساله است.

گروهی از دوستان برای یافتن یک سنگ جادویی تلاش می کنند تا دوست موشی خود را به یک شاهزاده تبدیل کنند.

یک خرس سیرک بازنشسته در جنگل مستقر می شود و برای یک زندگی جدید آرام در محاصره صلح و آرامش آماده می شود تا اینکه با دختر کوچک ماجراجویی به نام ماشا آشنا می شود.

وقتی وسلی دستانش را روی هم می‌گذارد، به بازتابش تعظیم می‌کند و کلمات «سلام، نینجا» را می‌گوید، محیط اطرافش فوراً به یک دنیای نینجای مسحورکننده تبدیل می‌شود.

هیولاهای دنیای بازی در حال ویران کردن دنیای واقعی هستند و ...

عمیق ترین دریاچه آب سرد دنیا در شهر رامیان است و بر اساس داستانی همه جوانان شهر برای مرد شدن باید از آبشار بالا بروند و به داخل این دریاچه بپرند. و با دست و پنجه نرم کردن راه درست به آرامش می رسند و خارج می شوند.

آلبوس دامبلدور به نیوت و متحدانش ماموریتی مربوط به قدرت رو به رشد گریندل والد را محول می کند.

بر اساس یک داستان واقعی، دامون که یک مربی سابق فوتبال است، با دختری آشنا می شود که سال ها پیش با او در ارتباط بوده است.

آرتمیس فاول، یک اعجوبه جنایتکار جوان، یک انجمن مخفی پری را شکار می کند تا پدر گمشده خود را پیدا کند.