خلاصه داستان : اسکار پسر جوان ، در حالی که از دوست جوانش لوکس دفاع می کند ، پدر متجاوز خود را می کشد. بنابراین او از شهر زادگاهش فرار می کند. در حین کار ، او با عشق ، جنایت و فساد روبرو می شود و در نهایت ، 15 سال بعد ، خود را رهبر گروهی از فرزندان از دست رفته می بیند. در همان زمان ، لوکس به دنبال زندگی بهتر به همان شهر نقل مکان می کند. لوکس شغلی با یک بازرس خصوصی سرسخت پیدا می کند و به گزارش فرزند گمشده قدیمی اسکار بر می خورد. او سپس اسکار را که سالها قبل جانش را نجات داده بود ، بر عهده می گیرد.