دانلود فیلم The Banishing

این فیلم با کشیشی به نام استنلی آغاز می شود که همسرش را به قتل می رساند و از پزشک شهر می خواهد جنایت را بپوشاند. سه سال بعد ، در سال 1938 ، ماریان و همسرش لینوس ، یک روحانی بزرگ ، به همراه دخترشان آدلاید به مکتبخانه مورلی نقل مکان کردند ، که اسقف ملاچی وظیفه آن را داشت تا ایمان افتاده شهر را بازگرداند. این زن و شوهر به دلیل اعتقاد لینوس به اینکه داشتن رابطه جنسی برای لذت بردن از آن گناه است ، و همچنین ترس حسادت آمیز وی مبنی بر اینکه ماریان او را فریب خواهد داد ، روابط پرتنشی دارند. این ترس ها با ظهور هری رید ، که به او در مورد گذشته رئیس بخش و همسر استنلی گمراه می شود ، تشدید می شود ، زیرا رئیس دانشگاه باعث بدبختی وی شد. اسقف ملاچی بعداً تلاش می کند تا هری را ترک کند ، فقط برای مردی که ادعا می کند اسقف ملاچی از خانواده برای تحقق هدفی مخفی و شرورانه برای گروه های نازی خود استفاده می کند. بعداً هری توسط برخی از همکاران اسقف مالاچی مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

ماریان به اصرار بتسی ، خانه دار ناشنوا ، ملاقات می کند تا با هری ملاقات کند. هری به او هشدار می دهد که دروغ هایش مبنی بر اینکه آدلاید فرزند خواهر مرده او است ، او را در برابر نیروهای شیطانی تضعیف می کند ، زیرا او در واقع فرزند را خارج از ازدواج داشت. به ماریان بیشتر هشدار داده می شود که بخش اداری مردم را در مقابل یکدیگر قرار می دهد ، بنابراین خانواده باید برای امنیت خودشان آنجا را ترک کنند. در خانه ، لینوس همچنین یک دید فوق العاده از زنای ماریان را تجربه می کند. این باعث می شود که یک بار حسادت حسادت بین او و ماریان برود ، به خصوص پس از اینکه او کشف کرد که او برای دیدن هری بوده است. روز بعد ماریان پس از مراسم کلیسا از اسقف ملاچی بازدید می کند. او دانش خود را از اینكه آدلاید در حقیقت نامشروع است و فرزند لینوس نیست نشان می دهد و همچنین كودك را مدت كوتاهی از وی در حالی كه در بیمارستان روانی بود برده بود. وی بازگشت کودک و ملاقات او با لینوس را ارکستر کرد و تهدید کرد که در صورت تلاش برای ترک مورلی هال ، با استفاده از قدرت او همه چیز را از او خواهد گرفت.

روابط ماریان و آدلاید به طور فزاینده ای ترش می شود ، زیرا کودک شروع به صحبت با چهره ای غیبی کرده است که ادعا می کند مادر واقعی او است. سپس آدلاید گم می شود. قبل از نزدیک شدن به هری ، که موافقت می کند به او کمک کند ، ماریان بدون موفقیت سعی می کند از یک لینوس مست کمک بگیرد. هنگام بازگشت متوجه می شوند که بتسی توسط لینوس که اکنون در اختیار است و در خلسه به سر می برد ، کشته شده است. هری قادر است او را بیرون بکشد و توضیح می دهد که آدلاید توسط روح یک زن باردار ربوده شده است ، که در حالی که کودک خود را حمل می کرد توسط چند راهب قتل داده شد. سپس وی از لینوس برای کمک به ماریان در بازیابی آدلاید و مقابله با روحانی که رکتور را تحت تعقیب خود قرار داده اند ، تشریفاتی را برگزار کرد. ماریان مجبور می شود دیدهای کابوس گونه ای را تجربه کند ، بعضی از آنها مربوط به گذشته او است ، و در طی آن اعلام می کند که از کاری که انجام داده شرم ندارد. او موفق می شود آدلاید را پیدا و بازیابی کند ، به زن مقتول قول می دهد که یک کفن و دفن مناسب به او و کودک متولد نشده بدهند. آنها قول خود را عمل می کنند ، اما اسقف ملاچی بعدا نشان داده می شود که اجساد را کنده و تحویل مقامات نازی در اشتوتگارت می دهد.