آلمان

فضای فیلم در دنیای موسیقی کلاسیک غربی است. داستان فیلم در مورد لیدیا تار است که به عنوان یکی از بزرگ ترین آهنگساز ها و رهبر ارکستر زنده و اولین کارگردان زن موسیقی بزرگ آلمانی شناخته می شود.

یک راننده کامیون برای نجات برادرش از باند مرگبار زندان مجبور به قاچاق محموله غیرقانونی شده است. در حالی که ماموران FBI در ردیابی او داغ هستند، وجدان سالی به چالش کشیده می شود که بسته نهایی یک دختر نوجوان است.

جوانه زدن دوستی بین دو همسایه بسیار متفاوت زمانی که دیوید بر زن جوانی می زند و باعث مرگ او می شود، چرخشی غم انگیز به خود می گیرد.

تاریخچه این فیلم در دهه 1990 در اوکراین رخ می دهد. قهرمان داستان - راهزنی با نام مستعار کرگدن - در دهه 1990 در چنگال دنیای جنایتکاران اوکراینی می افتد و مسیر خونین خود را آغاز می کند، که او را به جایی که انتظار داشت نمی برد.

داستان یک دختر 7 ساله است که پس از نقل مکان کردن خانواده اش از روستا به یک شهر بزرگ در اولین شب ستاره ای را می بیند که از آسمان بر زمین می افتد.

لوکاس فرانکه (ماتیاس شویفر) قربانی یک حمله سایبری شده است. تمام داده های شخصی، پروفایل های وب و رسانه های اجتماعی او هک می شود و او متهم به دست داشتن در تروریسم زیست محیطی می شود. لوکاس تلاش می کند تا ثابت کند که بی گناه است. خانواده، دوستان و همکارانش به بی گناهی او شک می کنند و به او مشکوک می شوند. لوکاس تلاش می کند تا بفهمد چه کسی در پشت حملات سایبری قرار دارد و قربانی دیگری به نام لنا آرانت را پیدا می کند که با او سعی می کند اوضاع را حل کند.

ترادل یونگ، آخرین منشی آدولف هیتلر، روایتگر آخرین روزهای زندگی دیکتاتور نازی در پناهگاه خود در برلین در پایان جنگ جهانی دوم می است..

یک فیلم کمدی آلمانی محصول 2020 که روایتگر داستان جهل یک استاد دانشگاه است زمانی آشکار می شود که باید دانشجویی را برای مناظره آماده کند.

یک دیپلمات انگلیسی در آستانه جنگ جهانی دوم به مونیخ سفر می کند، جایی که یکی از همکلاسی های سابق او از آکسفورد نیز در راه است، اما برای دولت آلمان کار می کند.

برای رهایی بابا یاگا و رنفیلد از چنگال شکارچی هیولا میلا استار، خانواده Wishbone بار دیگر به یک خون آشام، هیولای فرانکشتاین، یک مومیایی و یک گرگینه تبدیل می شوند. خانواده هیولاهای ما با کمک و حمایت سه خفاش خانگی خود، دوباره در سراسر جهان زوم می کنند تا دوستان خود را نجات دهند، آشنایی های هیولایی جدید ایجاد کنند و در نهایت به این درک می رسند که «هیچ کس کامل نیست» حتی آنهایی که نقص دارند می توانند خوشبختی پیدا کنند.